آروشای من

سفر به اصفهان

چون من خیلی استرس داشتم ک مبادا خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد بابایی تصمیم گرفت منو ببره اصفهان که کناره مامان گلی و بچه ها آروم تر باشم و تو هم در کمال آرامش تو دل مامانی رشد کنی صبح زود راهی شدیم و تا ظهر رسیدیم
10 دی 1395

اولین روز وجودت

این اولین پستیه که واست میزارم. امروز از طریق بی بی چک متوجه شدم که تو رو تو دلم دارم خیلی خوشحال شدم از این که خدا خیلی زود خواسته ما رو اجابت کرد. اولین نفر به مامان گلی خبر دادم و گفتم به کسی نگو اخه هنوز مطمین نیستم. شب که بابایی اومد خونه به اونم گفتم و حسابی خوشحال شد
6 دی 1395
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آروشای من می باشد